نگاهی به فیلم "روزهای نارنجی"| زنانگی فراموش شده
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - ۱۷۱;روزهای نارنجی۱۸۷; ریتمی کند و کسالت بار و فیلمنامهای الکن و پرحفره دارد. مخاطب تا نیمه داستان مدام از خود میپرسد این چه زندگی است که آبان دارد؟
تبسم مهر - «روزهای نارنجی» ریتمی کند و کسالت بار و فیلمنامهای الکن و پرحفره دارد. مخاطب تا نیمه داستان مدام از خود میپرسد این چه زندگی است که آبان دارد؟
- اخبار فرهنگی -
خبرگزاری تسنیم - نفیسه ترابنده
«روزهای نارنجی» اولین تجربه بلند سینمایی آرش لاهوتی به تهیه کنندگی علیرضا قاسم خان میباشد که قبل از حضور در بخش نگاه نو سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر، تجربه اکران در جشنوارههای متعدد خارجی را پشت سر گذاشته است. این فیلم موفق شده سه جایزه بهترین فیلم (با عنوان سینماگر بزرگ تازه وارد)، جایزه کلیسای جهانی و جایزه فیبرشی را از جشنواره بین المللی فیلم مانهایم آلمان از آنِ خود کند. از آنجا که یکی از شروط شرکت فیلمها در جشنواره فجر، عدم نمایش فیلم تا پیش از جشنواره میباشد، حضور«روزهای نارنجی» اعتراض بسیاری از فیلمسازان را به دنبال داشته است.
این فیلم داستان زندگی زنی میانسال به نام آبان است که واسطه استخدام زنان کارگر فصلی برای چیدن میوههای باغهای شمال است. داستان از جایی آغاز میشود که آبان در رقابت با دیگر واسطهها که همگی مرد هستند چیدن یک باغ بزرگ را در ده روز به عهده میگیرد و بقیه داستان تقلای آبان و کارگرانش برای به سرانجام رساندن این سفارش است.
مخاطب در ابتدای فیلم در آن شلوغی و جروبحث میان آبان و مردان دیگر سردرگم شده و خیلی دیر میفهمد داستان از چه قرار است.
«روزهای نارنجی» میخواهد یک فیلم کاملاً زنانه باشد با قهرمان سازی از زنی مقتدر و قوی که در محیطی مردانه با همه نامردیها و کارشکنیهای مردان اطرافش روزگار میگذراند. اما آبان داستان که در تمام طول فیلم خانم صدا زده میشود، هیچ نشانی از زنانگی ندارد؛ چه در رفتار و چه در ظاهر.چه در محیط کاری و چه در کانون خانواده. بی شک بهترین انتخاب برای ایفای این نقش هدیه تهرانی با آن ظاهر سرد و بی روح بود.

«روزهای نارنجی» ریتمی کند و کسالت بار و فیلمنامهای الکن و پرحفره دارد. مخاطب تا نیمه داستان مدام از خود میپرسد این چه زندگی است که آبان دارد؟ چرا آبان این کار طاقت فرسا و پراسترس را انتخاب کرده است و واقعا او چه لذتی از زندگی خود میبرد؟ مخاطب در تمام فیلم حتی یک لحظه لبخند و خوشحالی آبان را نمیبیند. فیلمساز با طرح مشکل بچه دار نشدن آبان به دلیل افتادن از درخت هنگام چیدن محصول در بیست سال پیش، میخواهد این نوع زندگی سرد و بی روح یک زن را توجیه کند، زنی که بعد از سقط بچه اش گویی دست از زندگی شسته و با کارافراطی به قول همسرش-مجید- میخواهد از روزگار و اطرافیانش انتقام بگیرد. تنها وجه زنانگی آبان این است که سعی میکند در حق دخترانی که برایش کار میکنند مادری کند تا خلأ درونش را پر کند،
درست در انتهای داستان مجید(علی مصفا) که عملاً نقش چندانی در زندگی آبان ندارد و بدون توجه به مشکلات او در فکر خرید ماهیهای آکواریوم خود هست و آبان هم او را آدم حساب نمیکند، تصمیم میگیرد این زندگی کسالت بار 20 ساله را ترک کند اما مشخص نیست چرا از رفتن منصرف میشود؟ آن هم زمانی که برای مخاطب شائبه ارتباط او با یکی از کارگران آبان شکل میگیرد. مجید با آن ظاهر بی تفاوت در پایان داستان منجی آبان میشود تا کارش را تحویل دهد و درست زمانیکه مخاطب به رابطه زناشویی آن دو امیدوار میشود در سکانس پایانی باز هم این زن و شوهر در سکوت و با ظاهری خسته و سرد در کنار هم و سوار بر وانت در جاده پیش میروند و این یعنی تکرار این 20 سال و ادامه زندگی کسالت بار این زوج.

در پایان باید گفت «روزهای نارنجی» بر خلاف تصاویر زیبایش از خطه شمال و باغهای سرسبز پرتقال، فیلمی سرد و بی روح است و معلوم نیست هدف از ساخت آن چه بوده است؟ از ابتدا تا انتهای داستان هیچ تحولی در دو شخصیت اصلی داستان یعنی آبان و مجید رخ نمیدهد. داستانکها و خرده روایتهای شخصیتهای فرعی زنانی که برای آبان کار میکنند نیز تأثیری در پیشبرد داستان نداشته و بیشتر برای پرکردن زمان فیلم هستند به ویژه آنکه شخصیت هایی چون زری و فیروزه نیز که فیلمساز بر آنها تأکید بیشتری دارد در پایان بلاتکلیف رها میشوند.
انتهای پیام/