خردهروایتهای فرهنگی از جشنواره فیلم فجر-3
چند کلمه درباره مرکزگریزی سینمای ایران/راه اقتباس هنوز صاف نیست
فرهنگی و هنری
بزرگنمایی:
تبسم مهر - با وجود اینکه مرکز گریزی و انتخاب مکانهایی غیر از تهران برای ساخت آثار سینمایی بسیار قابل اعتنا بوده است اما هنوز مسیر اقتباس از ادبیات و فرهنگ بومی در سینمای ایران هموار نیست
تبسم مهر - با وجود اینکه مرکز گریزی و انتخاب مکانهایی غیر از تهران برای ساخت آثار سینمایی بسیار قابل اعتنا بوده است اما هنوز مسیر اقتباس از ادبیات و فرهنگ بومی در سینمای ایران هموار نیست
خبرگزاری مهر -گروه فرهنگ: حمید نورشمسی
یک : بسیاری از اتفاقات مهم ادبیات ایران در سالهای اخیر در خارج از جغرافیای پایتخت رخ داده است و حتی میتوان به جرات گفت که بسیاری از نویسندگان ایرانی غیرپایتخت نشین ایرانی بودند که در سالهای گذشته بر ادبیات داستانی مدرن ایران توانستند حتی مکتب ساز باشند. از مکتب ادبی جنوب و نویسندگانی چون احمد محمود گرفته تا مکتب ادبی اصفهان و نویسندگانی چون هوشنگ گلشیری و مکتب خراسان و قلم محمود دولت آبادی و استانهای دیگر.
خصوصیات ادبیات بومی را باید در متحول کردن چهارچوب کلمه و تصویر حاصل از آن دانست. ادبیاتی که از جغرافیای فکری عموم مخاطبانش خارج میشود و برای آنها مفاهیم و حرفهای تازه از مردمانی نادیده یا کمتر دیده شده دارد، حرفهای تازه و بکری برای عرضه خواهد داشت و مخاطبان تازهای را نیز برای خود به ارمغان خواهد آورد.
این تجربه موفق در ادبیات داستانی ایران منجر به خلق رمانهای مستحکم و قابل اعتنایی چون کلیدر، سووشون، همسایهها و درخت انجیر معابد و بسیاری دیگر از آثار شده است.
در عرصه تصویر هم سینماگر ایرانی مدتی است که به این نتیجه رسیده باید حضور کاریکاتوری در خارج از مرکز را که سالها به حضور در ویلایی در کنارههای دریا و یا هتلی در سواحل جزیره کیش محدود شده بود را بار دیگر به سمت کشف و خلق رخدادهایی سوق دهد که یکی از مهمترین شاهکارهایش «ناخدا خورشید» و «تنگسیر» و «کشتی آنجلیکا» است.
مشاهده خیل کارگردانهایی که میزانسهای خود را در خارج از جغرافیای نخنما شده تهران چیده و قصهای در جای جای زیست بوم ایران برای و با رعایت تمامی اقتضائات زیستی و فرهنگی در این مناطق کشف و پیدا کردهاند از این منظر قابل توجه و اعتناست. این اتافق از قضا در جشنواره فجر امسال شاهد مثالهای خوبی دارد و نشان از نوعی هوشمندی و تلاش برای خلق تفاوت در ارائه تصویر و محتوا دارد که ستودنی است.
دو : برخی از ضعیفترین آثار سینمایی این روزهای سینمای ایران از قضای روزگار آثاری بوده است که نام اقتباسی روی خود داشته است و تاسفانگیزتر اینکه اقتباس در سینمای ایران نقش بسیار کمرنگی دارد.
با وجود اینکه آثار سینمایی اینسالهای سینمای ایران که برگرفته از داستانی واقعی و نه الزام مکتوب بودهاند، توانستهاند طیف متنوعی از مخاطبان را به خود جلب کنند اما دیوار بیاعتمادی میان ادبیات و سینما کماکان پابرجاست تا جایی که اقتباس امسال کیومرث پوراحمد از یک داستان منتشر شده در داخل مبدل به اثری ناامیدکننده میشود و در مقابل توان یک کارگردان مانند همایون غنیزاده برای تلفیق المانهایی از آثار نمایشی مشهور دنیا که ایرانی هم نیستند، چشمگیر و قابل اعتنا از کار در میآید.
آیا ادبیات ایران غنای تبدیل شدن به سینما را ندارد؟ هرچند که نمیخواهیم مطلق به این سوال پاسخ دهیم اما با تقریب خوبی میشود به این سوال پاسخ منفی داد و گواه آن نیز میزان ارتباط و تاثیرگذاری برخی آثار داخلی با مخاطبانشان است و نیز فروش آنها.
فیلمسینمایی « آن بیست و سه نفر» که امسال در جشنواره فیلم فجر به نمایش درخواهد آمد نمونهای از یک تجربه موفق و تاثیرگذار در این زمینه است.
پس شاید با این سوال روبرو باشیم که چطور باید سینمای ایران بیشتر از پیش با ادبیات ایران پیوند داد و راهی برای اقتباسهای موفق پیدا کرد. شاید پاسخ این سوال را بتوان در برنامهریزی برای برخورد دیدگاهها و تلاش برای نزدیک کردن ذهن زبان صاحبان این دو مدیوم به همدیگر جستجو کرد. دعوت از سینماگران برای آشنایی و رونمایی و مطالعه آثار مطرح ادبی کشور و در مقابل تلاش برای خلق داستانی که قواعد ژانر را برای مبدل شدن به مدیوم سینما در خود دارد سادهترین راهی است که هر دو سمت این مساله میتوانند آن را در دستور کار خود قرار دهند کما اینکه در سینمای آمریکا و اروپا و حتی کشورهایی که کماکان خوی بلوک شرقی دارند چنین اتفاقاتی مرسوم است. به نظر میرسد که وقت آن رسیده که سینمای ایران به جای نگاه نمادین و کاریکاتوریستی به ادبیات به فکر مواجهه جدی با آثار ادبی ایرانی بیافتد و نویسندگان ایرانی نیز با اعتماد به نفس بیشتری نسبت به امکان سینمایی شدن آثارشان دست به قلم و خلق اثر ببرند.