قاسم پورحسن:
ظهور تمدن مبتنی بر فرآیندی تکاملی است/ 7 رویکرد در مورد تمدن
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - قاسم پورحسن گفت: انقلاب خواهان یک عالمیت جدید بود و این نیازمند تمدن جدید است. نمیتوانید ذیل تمدن غرب باشید و ادعای عالمیت جدید کنید.
تبسم مهر - قاسم پورحسن گفت: انقلاب خواهان یک عالمیت جدید بود و این نیازمند تمدن جدید است. نمیتوانید ذیل تمدن غرب باشید و ادعای عالمیت جدید کنید.
به گزارش خبرنگار مهر ، نشست «انقلاب و تمدن اسلامی» روز گذشته در دانشگاه شریف برگزار شد.
قاسم پور حسن در این نشست گفت: بعضی از مفاهیمی که بعد از انقلاب مطرح شد در ادامه تاریخی بود که در دنیای اسلام شکل گرفته بود که یکی از آنها بحث تمدن بود. بحث تمدن اسلامی ابتدا در مصر شکل گرفت که دو دیدگاه سلفی گری و عقلانی را شامل میشد.
وی ادامه داد: این بحث از دویست سال گذشته در مصر شروع شد و بعد وارد شبه قاره شد و از آغاز دهه 30 این دیدگاه در جریانهای ملی و دینی و مذهبی شکل گرفت. انقلاب اسلامی به دلیل اینکه تصور کرد میتواند دیدگاه ظهور یا احیا را بهتر از دیدگاه سلفی پیش ببرد با تغییراتی خواهان ظهور دادن تمدن شد. در دیدگاه سلفی مسئله سنت و میراث مهم بود اما با انقلاب اسلامی مسئله دانش مهم بود.
وی افزود: هانتینگتون میگوید 7 تمدن داریم و تنها تمدنی که میتواند رقیب تمدن غرب باشد، تمدن اسلام است. پیش از هانتینگون برنارد لوئیس عنوان کرد که مسلمانان در جستجوی تمدنی برای فائق آمدن سلطه غرب و احیای شکوه از دست رفته هستند.
پورحسن گفت: ما از سده نوزدهم به بعد نظریههای تمدن را میبینیم. تاریخ 150 ساله ای در غرب درمورد نظریههای تمدنی داریم. فریدمن میگوید تمدن غرب به رهبری آمریکا میتواند تا صد سال آینده هم رهبری جهان را به دست داشته باشد.
وی ادامه داد: با انقلاب اسلامی خلا تمدنی برای جامعه ای که دست به انقلاب زده بود، احساس میشد. کشوری که انقلاب میکند خواهان تغییرات بنیادین است. انقلاب اسلامی در مقابل متن زندگی و غایاتی که در تمدن غربی وجود دارد، میایستد. اگر فرض کنیم انقلاب خواهان یک عالمیت جدید باشد این نیازمند تمدن جدید است و نمیتوانید ذیل تمدن غرب باشید و ادعای عالمیت جدید کنید.
وی افزود: دکتر داوری اردکانی درست گفتند که زمانی که کتابها و دانش ما غربی است نمیتوانیم دانش دینی درست کنیم. هر زمان توانستید که عالم دینی را ظهور دهید امکان این هست که دانش دینی را نیز ظهور دهیم.
پورحسن گفت: فهم ابتدایی در ده ساله انقلاب این بود که ما گسستی از غرب داریم و بر اساس آن میخواهیم جهان دیگری را به وجود بیاوریم. همچنان که در رنسانس فهم و تفسیر جدیدی را از دنیا و انسان شکل دادند. سوال این است که اگر ما بخواهیم تمدن جدیدی به وجود بیاوریم باید به گذشته برگردیم یا نه؟
وی ادامه داد: ما 7 رویکرد در مورد تمدن داریم. یک رویکرد تاریخ محور است. در این رویکرد سوال این است که اگر ادعا کنید میخواهیم تمدنی شکل دهیم تاریخ تمدنی دارید یا نه؟ اگر فاقد این تاریخ باشید نمیتوانید تمدنی ظهور دهید. نگاه تاریخ محور، خطی است. تمدن نمیتواند در تاریخ صد ساله شکل بگیرد و باید در فرآیند تاریخی طولانی باید شکل بگیرد.
وی ادامه داد: دیدگاه دیگر ذات محور است. دیدگاه ذات محور تمدنی این است که هر سرزمینی ذات تمدن را بشناسد میتواند آن را ظهور دهد. فرض کنید اگر کشوری بگوید من میخواهم خلافت خود را احیا کنم، فهمی از تمدن ندارد. چراکه تمدن امروز مبتنی بر دانش است و تمدن خلافت مبتنی بر اطاعت است.
وی افزود: رویکرد سوم رویکرد جغرافیامحور است. به این معنی که جغرافیاهای خاصی میتوانند تمدن به وجود بیاورند. یعنی جغرافیای چین، غرب و اینها میتوانند. به لحاظ جغرافیا و تواناییها و انسانها میگویند برخی جغرافیاها مثل آفریقا توانایی ظهور تمدن ندارند.
پورحسن گفت: دیدگاه غایت محور دیدگاه انسان گرایانه است. در این دیدگاه معتقدند دیدگاه موجود غرب مبتنی بر انسان و فرهنگ نیست و مهمترین کاستی این تمدن همین است. رویکردهای بعدی نیز رویکرد دانش محور و دین محور است.
وی ادامه داد: این مسئله اول است که ما از کدام رویکرد تمدنی در ایران حرف میزنیم. به نظر میرسد ما در نگاه غایت محور و دین محور هستیم و اگر بتوانیم به نگاه دانش محور نزدیک بشویم آن را به نگاه غایت محور برمی گردانیم.
وی افزود: در غرب وقتی از تمدن حرف میزنیم دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. یکی دیدگاه سلبی است که کتاب تمدن و ملالتهای آن نوشته فروید است. فروید معتقد است ذات تمدن سرکوبگرایانه است اما تمدن دوره مدرن یک امر بالاتری به نام سرکوبی مضاعف دارد.
پورحسن گفت: مارکوزه در مقابل میگوید که بله؛ ذات تمدن میتواند سرکوبی باشد اما نه سرکوبی سلبی. او میگوید من این تعبیر را به قوانین و مقررات تبدیل میکنم. او میگوید تمدن میتواند واجد عشق باشد. این دو دیدگاه کلان است. متفکران جامعه شناس و علوم سیاسی هم دیدگاه هایی دارند.
وی ادامه داد: فوکویاما معتقد است بشر امروز مرهون و مدیون تمدن غرب است. فوکویاما عنوان میکند که بشریت راهی غیر از تمدن غرب نداشت. راه حتمی ساختن تمدن شیوه ای بود که مغرب زمین شروع کرد.
وی افزود: او معتقد است هر کس امروز ادعا کند میخواهم دست به ظهور تمدن جدیدی بزنم فهمی از تمدن ندارد چون تمدن به پایان رسیده است. پایان یعنی هرچه را شما از تمدن انتظار داشتید تحقق یافته است. او وقتی از پایان تاریخ صحبت میکند، یعنی عقل مغرب زمین به پایان رسیده است. او معتقد است بشریت محال است که سنخ دیگری از تمدن را بتواند ظهور دهد.
پورحسن گفت: دیدگاه هایی در مورد تمدن در ایران وجود دارد که یکی امتناع تمدن است. من قائل به امکان هستم اما نه به معنای امکان استعدادی؛ بلکه از حیث ذات میگویم. هر جامعه ای تلاشی بکند و در روند تطورگرایانه صدساله سهیم شود، میتواند برای تمدن سازی آماده شود. بعد از اینکه استعداد به وجود آمد میتوانید از تمدن سخن بگویید.
وی ادامه داد: در غرب راهی که انتخاب شد را مبتنی بر تخنه گذاشتند. امروز تمدن غرب مبتنی بر دانش به معنای تکنولوژی است.
وی افزود: ما پایان تاریخ و پایان عقل و نگاه تاریخ گرایانه را قبول نداریم. ما فهم دیگری از تمدن به وجود آوردیم. چرا تمدن باید مبتنی بر تکنولوژی باشد؟ چرا تمدن مبتنی بر غرایض بنیادین و یا فرهنگ نباشد؟
پورحسن گفت: آیا هر تمدنی باید مبتنی بر تکنولوژی باشد؟ مثلاً اقتصاد مبتنی بر فرهنگ و مناسبات انسانی است. شما نمیتوانید رفتارهایی مانند نروژ و سوئد میبینید عین آن را در هند ببینید. سخن من این است که به چه دلیل ما باید در مرزهای تکنولوژی بمانیم؟ چرا نمیتوانیم فراتر از آن برویم و تمدن آینده را مبتنی بر فرهنگ و دانش به معنای عام و روابط انسانی بناکنیم؟
وی ادامه داد: واژه نوین به این معنی است که ما میخواهیم عالمیت دیگری بسازیم. از حیث مطالعات فلسفی این امکان پذیر است که شما خواهان انسان دیگری باشید. دلیلی ندارد که ما اروپامحورانه به دانش و تمدن نگاه کنیم.
وی در پایان گفت: ما بر انباشتن فرایندی و تکاملی تاکید میکنیم. این تنها راه امکان تمدن است. ظهور تمدن مبتنی بر فرآیندی است که کوتاه نیست و تکاملی است.