قاسم پورحسن:
سهم دانشگاهها درتحولات اجتماعی، فکری، فرهنگی و علمی کاسته شده است
دینی و مذهبی
بزرگنمایی:
تبسم مهر - سهم دانشگاههای ایران در تحولات اجتماعی، فکری، فرهنگی و علمی کاسته شده و تنها با رویکردهای انتقادی است که میتوان فهمید در وضعیت کنونی با چیزی به نام دانشگاه مواجه نیستیم.
تبسم مهر - سهم دانشگاههای ایران در تحولات اجتماعی، فکری، فرهنگی و علمی کاسته شده و تنها با رویکردهای انتقادی است که میتوان فهمید در وضعیت کنونی با چیزی به نام دانشگاه مواجه نیستیم.
به گزارش خبرنگار مهر ، نعمت الله فاضلی اخیراً، طی سخنانی به نقد وضعیت دانشگاهها پرداخت و گفت: هر چقدر به امروز نزدیک میشویم، جنبههای اخلاقی، منشی و اخلاقی استادان از جهات گوناگون بدتر میشود. میزان سرمایههای فرهنگی، اخلاقی و منش استادان روز به روز در حال کاهش است. سیدجواد میری هم در نوشته ای در پاسخ به فاضلی نوشت: واقعیت این است که این دوستان خود در ایجاد این گنداب دست دارند و حلقههای فساد را تقویت میکنند و سپسژست اپوزیسیون میگیرند.
درپی این جدالهای قلمی که اخیرا بین نعمت الله فاضلی و سیدجواد میری اعضای هیئت علمی جامعه شناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مورد وضعیت دانشگاه به وجود آمد، قاسم پورحسن دانشیار فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی یادداشتی نوشته است که از نظر شما میگذرد؛
سخنرانی منتقدانه و البته دلسوزانه دوست ارجمندم، نعمت الله فاضلی را شنیدم و انتقادات رفیق عزیزم، سید جواد میری، را خواندم. از حیث نظری، دیدگاه آقای فاضلی قابل دفاع است. شکوههای جواد میری به حوزه اداری و مناقشات کاربستی در درون دانشگاهها در ایران باز میگردد. این دو نباید چندان خلط شوند که بنیانهای نظری در باب دانشگاه، مورد التفات قرار نگیرد.
به هر روی، اینکه فردی مانند فاضلی یا میری، مدیریتی و منصبی را در دورانی در «دیوانسالاری غیرعلمی» حوزه دانشگاهی داشتند، دلیلی بر عدم التفات نظری به ماهیت دانشگاه و کارکردهای مطلوب و نامطلوب آن نمیشود. در نشستی که من، آقای فاضلی و آقای بخارایی درباره ذات دانشگاه داشتیم، به رغم تفاوت فهمها و رهیافت ها، دانشگاه کنونی ایران را «ناکارآمد» و «ناکامیاب» تلقی کردیم. در نشست دیگری که در پژوهشگاه به اهتمام سید جواد میری برگزار شد، تأکید نمودم که دانشگاهایمان نتوانست سپهر دانایی را در پرتو سامان دادن فضای آکادمیک، شکل بدهند.
دانشگاهها در ایران گرفتار اشتیاق و میل وصف ناپذیر کسب رتبه و رنکینگ ویرانگر و انبوه نویسی استادان خود شده و از ظهور دادن دانایی و دانش بازماندند. نوشتاری از دانشگاههای ایران در علوم انسانی تبدیل به متن درس دانشگاههای مهم دنیا نشده است؛ درحالی که با هزینه بسیار در حال ترجمه و التقاط آثار و آرای غیربنیادین دیگران هستیم. بخش مهمی از دانش دانشگاههای ایران را باید در درون اروپا محوری قرار داد.
آقای فاضلی به درستی تصریح داشتند که وضعمان از حیث علمی در علوم انسانی در حال فروریزی است. بسیارند که نه در ایران از حیث علمی، نامی (نام مبتنی بر دانش) دارند و نه کرسی مهمی در حوزه علم انسانی به خود اختصاص داده و نه نوشتاری (مطلقا) موثر و دقیق تدوین کردند، اما به مدارج علمی بالا دست یافتند. برخی هرسال با «انبوه نویسی زائد»، موفق به دریافت جایزه و لقب پژوهشگر برتر میشوند، دریغ از آنکه آثارشان، اندک تأثیری بر فرآیند علم داشته باشد. امروز هم باید محقق انبوه و پرنویس را بیرون از مطالعات دقیق علمی قرار داد و هم، دانشگاهی که به وی لقب و جوایز اعطا میکند را توبیخ کرد. این وضعیت غیر علمی در حال تسری است و متأسفانه بیشترین دانشهای تأثیرگذار در علوم انسانی از سوی محققان بیرون از دانشگاهها شکل گرفته است
میتوان با قاطعیت ابراز داشت که مصطفی ملکیان در صورتی که در درون دانشگاه قرار میگرفت، به هیچ روی نمیتوانست چنین پژوهش ها، ترجمهها و دیدگاههای بنیادین را در فلسفه دین سامان دهد. مقصودم موافقت با تمام دیدگاههای آقای ملکیان نیست. در نوشته هایم مخالفت خود را با ایمان گرایی رادیکال در باب گزارههای دینی، تأکید کرده و راهی غیر از عقلانیت نمییابم. با آرای ایشان در باب «فلسفه اسلامی» و «مسئله تعبد» و «ناسازگاری» آن با «عقل گروی» همراه نیستم، اما با این وصف، وی یکی از متفکران تأثیرگذار ایرانی در حوزه مطالعات فلسفه دین میباشد.
غرضم آن است که تصریحات و تأکیدات آقای فاضلی در باب وضعیت رنجور و درحال احتضار دانشگاهها، سخنی نادرست نیست. چنین هزینههای بسیار برای دانشگاهها برای ظهور نظام دانایی و سپهر علمی، گزاف بود و دستاورد بسیار اندکی داشته است.
تنها با رویکردهای انتقادی است که میتوان فهمید در وضعیت کنونی با چیزی به نام دانشگاه مواجه نیستیم. به عبارتی دانشگاه به نظر میرسد تهی شده است. دانشگاهها در ایران دارای «ذات بالاستقلال» نیستند و بیشتر به ساختمان و فیزیک یک بیمار شباهت پیدا کردند. هرچه میگذرد از سهم دانشگاههای ایران در تحولات اجتماعی، فکری، فرهنگی و علمی کاسته شده و از بنیانی بودن آن درحال دور شدن هستیم.
تنها امید باقیمانده، «منظر انتقادی» به وضع نابسامان و ویرانگر است تا مگر از فروپاشی علمی نجات یابد.